- پش کلا
کلاه پشمی
معنی پش کلا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پَ لَ کَ)
لغت نامه دهخدا
نام دیهی در تنکابن. و بدانجا درختان مرکبات بسیار است. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 24 و 106)
(نَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بیشه از بخش مرکزی شهرستان بابل، در 5 هزارگزی جنوب شرقی بابل و یک هزارگزی جادۀ بابل به شاهی در دشت معتدل مرطوب واقع است و 110 تن سکنه دارد. آبش از فاضل آب چشمۀ جنید و محصولش نیشکر و پنبه و برنج و غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
پشت پا، فنی در کشتی، پیچاندن پا به پشت پای حریف
روستایی از توابع کلیجان رستاق ساری، پهنه کلا
خرده و تکه ی چوب که از بریدن چوب درختان در نجاری پدید آید
کلون پشت در چوبی که در پشت در نهند تا آن را قفل کند
عقب سر، عقب مانده، با ناهنجاری و مشکل مواجه شدن، گوشت راسته ی گوسفند، نام مکانی در خانقاه پی سوادکوه
موی مجعد موی وز وزی
از دهکده های سدن رستاق واقع در استرآباد
پس گردنی
پیشین، کسی که در هر کاری خود را مقدم داند، پیش افتاده
پشت گردن
زیر و رو، پشت و رو
از توابع دهستان بالاتجن قائم شهر، از توابع دهستان لفور قائم شهر
پیش افتادن
پیشانی
حدفاصل بین ناف تا زهار، در سوارکاری دو نفره، آنکه جلو نشیند
پس گردنی
از توابع دهستان دشت سر از بخش مرکزی آمل پاش کلا، از توابع
از توابع دهستان دابوی جنوبی از بخش مرکزی آمل، پاشاکلا، از توباع دهستان بندرج ساری، پاشاکلا
مو وزوزی، کسی که سرش از پشت صاف باشد
سربرهنه
روستایی از دهستان چهاردانگه سورتچی ساری
توله خرس
نام روستایی در نور
روستایی در دهستان بلده ی کجور
کلاه زینتی که زنان به سر گذارند و با پولک ها و سکه های کوچک